چرا بازی‌های رومیزی آن روی ما را رو می‌کنند؟

یا چرا مغز ما نمی‌فهمد که این فقط یک بازی است؟

پس از یک هفته‌ی کاری یا یک روز شلوغ دور هم جمع می‌شویم تا دور هم دمی را به خوشی بگذرانیم. در این بین بازی‌های رومیزی از گزینه‌هایی است که می‌تواند عیش ما را کامل کند، بالاخص برای من و شمایی که خیلی به بازی‌های رومیزی علاقه داریم. علاقه‌ای که گاهی باعث می‌شود تا خبیث‌ترین وجه خود را در مقابل دوستان و آشنایان به نمایش بگذاریم. در چشمی بهم زدن احساس می‌کنیم در فینال مسابقات جهانی هستیم، به زمین و زمان بدگمان می‌شویم و تقدیر و دیگران را محکوم به تقلب و نامردی می‌کنیم و خدا نکند که ببازیم. با اینکه احتمالا تمام سعی خود را می‌کنیم که کسی نفهمد (که همه هم می‌فهمند!)، در درون از باخت عصبانی می‌شویم و بقیه‌ی روز را به این فکر می‌کنیم که چه‌طور ممکن است؟ چرا این‌طوری شد و اگر فلان‌جا بهمان اتفاق می‌افتاد چه می‌شد؟

چرا؟ چرا بعضی از ما آن‌قدر این بازی‌ها را جدی می‌گیریم؟ چرا بعضی از ما این قدرت را داریم که به خاطر یک باخت ساده از آدم‌های عاقل و دوست‌داشتنی به بچه‌های لوس بداخلاق و ننر تبدیل شویم؟ چرا اینقدر راحت از خاطرمان می‌رود که این فقط یک بازی ساده است؟

مغز ما باختن در بازی را به مثابه یک باخت واقعی در نظر می‌گیرد

به همین سادگی. وقتی درگیر یک بازی می‌شویم، مغز ما دیگر نمی‌داند تنها درگیر یک بازی است و همه‌چیز را جدی می‌گیرد! دکتر دُن وان (Don Vaughn)، پژوهشگر علوم‌اعصاب دانشگاه کالیفرنیای لس‌آنجلس (UCLA) می‌گوید در مغز ما هیچ مکانیزمی برای تشخیص بازی از واقعیت تکامل نیافته است. او بدین شکل مسئله را روشن‌تر می‌کند: فرض کنید در گذشته‌ای نه‌چندان دور شیری در یک دشت وسیع به دنبال شکار یکی از اجداد ما افتاده است. در چنان شرایطی جد ما جلوی هیچ دوربین مخفی‌ای نیست، فیلم نمی‌بیند، شیر نمی‌خواهد با او بازی کند و در نهایت شیر و خطر آن مجازی نیست! پس لزومی وجود نداشته است تا مغز به گونه‌ای تکامل بیاید که بی‌کم‌وکاست خیال را از واقعیت جدا کند. همچنین محققین دریافته‌اند که همان نواحی از مغز که به هنگام تجربه‌ی واقعی فعال می‌شوند، به هنگام تصور کردن نیز فعال می‌شوند. پس وقتی در بازی مونوپُلی به خواهر خود مبلغ ۲۰۰۰ دلار اجاره می‌دهید، مغز شما حس می‌کند این ۲۰۰۰ دلار واقعاً از جیب شما رفته است! انگار نه انگار مونوپُلی یک بازی دورهمی برای سرگرم شدن افراد است.

همان‌طور که وان توضیح می‌دهد احساس ضرر نتیجه‌ی یک واکنش شیمیایی است: «اگر ما بتوانیم در لحظه‌ی احساس ضرر به درون مغز نگاه کنیم، خواهیم دید که از فعالیت سلول‌های عصبی دوپامینی (سلول‌هایی که سبب ایجاد احساس خوشایند در هنگام خوردن غذا، تأیید شدن و غیره هستند) کاسته می‌شود؛ نشان یک پیامد منفی واقعی.»

طرف دیگر ماجرا هم اینچنین کار می‌کند. وقتی پیروز می‌شویم و یا یک پیوند عمیق و مطمئن را با هم‌تیمی‌هایمان تجربه می‌کنیم، مغز ما مواد شیمیایی شادی‌آوری ترشح می‌کند.

«این امکان وجود دارد که در حین انجام بازی‌های رومیزی به خاطر برقراری روابط اجتماعی مؤثر، مواد شیمیایی عصبی نظیر اکسی‌توسین (هورمون عشق و علاقه) ترشح شود.»

بازی‌های رومیزی روح رقابتی دارند و معمولاً با چنین هدفی طراحی می‌شوند

بازی‌های رومیزی به گونه‌ای طراحی می‌شوند که هیجان و حتی خشونت را در ما برانگیزند. همانند بازی‌های ورزشی، اساس کار این بازی‌ها ایجاد تضاد منافع و گروه گروه کردن افراد است. ما در برابر چنین شرایطی ذهنیت «من در برابر بقیه» را اتخاذ می‌کنیم.

به نقل از دکتر اَلُک تریوِدی (Dr. Alok Trivedi)، مربی کارایی روانی و مؤسس انستیتو اَلایند پرفُرمنس (Aligned Performance Institute)، «طبیعت بازی‌های رومیزی بیرون کشیدن روحیه‌ی رقابتی ماست، چرا که آن‌ها ما را به گروه‌های مختلف تقسیم می‌کنند. فرقی ندارد که مخاطب عضوی از یک خانواده است، مشغول گذراندن شب تعطیلات با کسی است که دوستش دارد و یا کودکی در میان کودکان دیگر است که می‌خواهد سر خود را گرم کند. سناریوی بازی‌های رومیزی معمولاً هرکس برای خودش است و یا در بهترین شرایط هر کس برای تیمش. همین موضوع سبب روشن شدن حالت رقابتی در مغز ما می‌شود. در نتیجه‌ی به وجود آمدن چنین حالتی، سطح هورمون‌هایی نظیر آدرنالین و کورتیزول در خون بالا می‌رود و ما آماده‌ی رقابتی تمام‌عیار می‌شویم.»

به علاوه، در حالی که بیشتر بازی‌های رومیزی بالاخره تا حدی نیازمند تفکر و چیدن استراتژی هستند، برد همیشه مستلزم اتفاق افتادن چیزی است که از کنترل ما خارج است، چیزی ورای فکر کردن و نقشه کشیدن: شانس. هیجان و استرس به اوج خود می‌رسد وقتی می‌دانیم ممکن است کسی تنها به خاطر شانس بیشتر از ما می‌برد، آن هم در شرایطی که مطمئن هستیم بهتر از او بازی کردیم.

شاید پدر رئیس خانه باشد، اما اینجا شما رئیس هستید!

یکی از اتفاق‌های جالب در بازی‌های رومیزی، تغییر توازن قدرت در یک خانواده است. اگر برادر بزرگ‌تر شما همواره زور می‌گوید، اینجا محلی برای نشان دادن ضرب شست واقعی است. علی‌القاعده همین که شما برنده‌ی بازی باشید، به اندازه‌ی کافی حال برادرتان را خواهد گرفت.

«بازی‌هایی وجود دارد که شانس برنده شدن یک پدر ۴۵‌ساله‌ی جراح قلب باز با پسر کلاس‌اولی‌اش یکسان است. پس اگر این پدر جراح، همیشه همه‌چیزدان خانه است و نمی‌توان روی حرف او حرف زد، اینجا فرصتی دست می‌دهد تا تغییری در نظام حاکم بر خانه ایجاد شود.» کودک که در حالت عادی همیشه خود را پایین‌تر از پدر می‌بیند فرصتی پیدا می‌کند تا پدر را به چالش بکشد و طعم شیرین بردن یک پدر قدرتمند را بچشد.

هرچند این فرصت برای کودک می‌تواند منجر به احساس لذت فراوانی شود، اما دکتر تریوِدی معتقد است این موضوع ممکن است باعث ایجاد رویکرد عصبی‌تر هم در بین افراد شود.

چرا بعضی از ما عاشق بازی هستیم اما بقیه از بازی متنفرند؟ شاید ریشه‌ی این موضوع در کودکی باشد

چرا فقط بعضی از ما به بازی‌های رومیزی علاقه داریم؟ این در صورتی است که بقیه‌ی افراد لزوماً اینطور نیستند و یا حتی از این بازی‌ها متنفرند.

حس ما نسبت به بازی‌های رومیزی و به‌طور کلی همه‌ی اقسام بازی‌ها ممکن است ریشه در کودکی ما داشته باشد، یعنی آن زمانی که برای اولین‌بار شروع به یاد گرفتن این قسم از بازی‌ها کردیم. هلن اُدِسکای (Helen Odessky)، روانپزشک بالینی، می‌گوید: «ما اغلب در کودکی برای اولین‌بار با بازی‌های رومیزی آشنا می‌شویم و در نتیجه باورهای کودکی ما تأثیر اساسی در چگونگی مدیریت حس رقابت در ما دارد. به علاوه ما ممکن است به شکل ناشیانه‌ای برای مخفی کردن احساساتمان، ژست رقابتی به خود بگیریم و یا از رقابت کردن شانه خالی کنیم.»

البته می‌شود پای روانکاوی را هم وسط نکشید. این مسئله ممکن است تنها ریشه در اختلاف سلیقه داشته باشد. دکتر وان بیان می‌کند: «ارزیابی‌های شخصیتی نشان می‌دهد که افراد مختلف به‌صورت ذاتی به‌خاطر دلایل متفاوتی حوصله‌شان سر می‌رود. احساس ملالت ناشی از عدم سرگرم شدن است که به معنای نداشتن کاری جالب برای انجام است. این عدم سرگرم شدن لزوماً عمدی نیست. ممکن است بازی به اندازه‌ی کافی درگیرکننده نباشد، یا با سلیقه‌ی شخص همخوانی نداشته باشد. در چنین شرایطی افراد خود را درگیر بازی نمی‌کنند و به دنبال آن حوصله‌شان سرمی‌رود.»

سخن آخر: چه کنیم تا همه از بازی لذت ببرند؟ ۳ اصل برای پیشگیری از عواقب ناخوشایند احتمالی

سه قاعده‌ی پیشگیرانه‌ی زیر برای جلوگیری از دردسر در دورهمی‌های خانوادگی و دوستانه توصیه می‌شود:

(۱) بازی ماهیت استراتژی کمتری داشته باشد

بازی‌هایی که انرژی ذهنی بیشتری مصرف می‌کنند، روحیه‌ی رقابتی ما را نیز بیشتر برمی‌انگیزند. پس سعی کنید عنوانی را برای دورهمی‌های معمول خود انتخاب کنید که انرژی ذهنی زیادی مصرف نکنند.

دکتر وان معتقد است: «اکثر بحث‌وجدل‌ها در بازی‌هایی رخ می‌دهد که قوانین پیچیده‌تری دارند، مثل مونوپُلی. اما در بازی‌های ساده‌تر  خروجی متفاوت است. می‌توان مطمئن بود که در بازی‌هایی همچون سیب‌ها تا سیب‌ها (Apples to Apples) و کارت‌ها علیه انسانیت (Cards Against Humanity) دعوایی بین بازیکنان اتفاق نمی‌افتد. در نتیجه دنبال بازی‌های ساده‌تر باشید و یا تلاش کنید تا قوانین بازی را به صورت کاملا روشن برای همگان توضیح دهید تا از ایجاد هیجان‌های ناخواسته و ترشح غیرمعمول کورتیزول در بدن افراد جلوگیری کنید.»

بنابراین با انتخاب بازی‌های ساده و یا حدوسط، نه تنها من و شما آن روی جنگجویانه و بی‌ملاحظه‌ی خود را کمتر نشان می‌دهیم که آن‌هایی هم که حوصله‌شان از بازی‌های رومیزی سرمی‌رود، احتمالا مشکل کمتری خواهند داشت.

(۲) مراقب حال و هوای رفقا باشید

اگر کسی به هر دلیلی نمی‌تواند بازی کند، از قبل خیلی عصبانی است و یا نمی‌تواند خود را اداره کند، باید محترمانه از بازی کنار گذاشته شود تا هم بازی خراب نشود و هم جدلی بین افراد درنگیرد. رعایت قوانین بازی و احترام به دیگر بازیکنان در همه‌حال باید اولویت داشته باشد. خراب کردن بازی و یا جروبحث ناشایست و نابجا می‌تواند موجب ناراحتی همه شود.

(۳) عصبانیت را با عصبانیت جواب ندهید

دورهمی‌ها پیچیدگی‌های اجتماعی خاص خود را دارند و بهتر است همیشه آماده‌ی این پیچیدگی‌ها باشیم. یکی از این پیچیدگی‌ها، عصبانیت بی‌دلیل دیگران است. سعی کنید کاری نکنید که این عصبانیت‌ها کار دستتان بدهد.

«پای بساط بازی نشستن با برادر یا خواهری که با شما مشکلی حل‌نشده دارد، بستری عالی فراهم می‌کند تا او با شما به تسویه‌حساب شخصی بپردازد.» دکتر فِرَن والفیش (Dr. Fran Walfish) ادامه می‌دهد: « فارغ از هر اتفاقی که افتاده، راهی برای بهتر کردن شرایط و ایجاد انرژی مثبت وجود دارد که به تصمیم شما بستگی دارد. مثلا وقتی طرف مقابل در رقابت با شما پیروز می‌شود، شما می‌توانید بگویید: «چه شگرد جالبی!» کشمکش‌ها تنها زمانی اتفاق می‌افتند که طرفین در مقابل هم توپ بزنند. اگر شما موضع‌گیری نکنید، دیگر کسی در برابر دوستتان نایستاده که او بتواند با او مخالفت یا بحث کند.» راحت باشید و از بازی لذت ببرید و اگر هم گاهی بیشتر از حد انتظار اعصاب و روان خود را برای یک بازی خرج کردید، یادتان باشد که این موضوع امری غیرطبیعی نیست و حواستان به این جمله‌ی دکتر وان باشد: «از نظر سلول‌های عصبی، بازی فقط یک بازی نیست!»

منبعNBC News

حتما بخوانید